رسیدن به دولت ِ وصل، در عین گوشه گیری!
ترنّم ِبیست و هفت سالگیِ ندای یزد در حسرتِ فقدانِ بنیانگذاری که ندایش همچنان به گوش می رسد!

رضا بردستانی

طی63 بهار، روئیدنی را تجربه نمود، آرام و آراسته به نیکنامی، تا به آیندگان ِ پس از خود، رسم روئیدن ِ این گونه را بیاموزد. سسلسله ی خوانین را که ردّ ِ پایی دارند از حضور و ثبات در یزد، اهل تاریخ و مطالعه ی سرگذشتِ یزد به خوبی یاد دارند ومی شناسند. محمّد تقی عسکری کامران ، حلقه ای از آن سلسله بود که به روزگار امروز مربوط شد. از معدود روزنامه نگارانی است (در یزد و شاید منطقه!) که درس خوانده ی همین رشته در دانشگاه تهران بود و محضر بزرگانی چون دکتر علاءالدّین پازارگادی ، دکتر لطفعلی صورتگر و دکتر معتمد نژاد را درک کرده بود. برای دریافت دانشنامه ی لیسانس خود، پایان نامه ای زیر نظر دکتر ابراهیم مدرّسی ارائه داد با عنوان «آزادی و تأثیر آن در پیشرفت اوضاع سیاسی و اقتصادی و اجتماعی ملل».

درس و تحصیل و کسب این مدارج را در سه دهه ی نخست زندگی تجربه کرد و در تلاشی دیگر برای خدمت و ماندگاری برای رفاه همنوع، ردای استخدام در تأمین اجتماعی را بر تن کرد و این آزمون بیست ساله را در شهرها و شهرستان های ؛ بافق، تهران، آبادان، کرمان، بندرعباس و یزد به سلامت پشت سر نهاد اما از آن جایی که سودای نگارش داشت و میل روزنامه نگاری ، به سمت علاقه ی خود آمد و بر منطق حاکم بر زندگی به زعم برخی! پشت پا زد که هر آن کس را چنین مجالی مهیا نخواهد شد.

اگرچه روزنامه نگاری، همیشه یک پایش در اوضاع و احوال سیاسیِ یک اقلیم بند است اما، هفته نامه ای که تقاضا نمود؛ مقدّراتش را بدون پرداختن به سیاست! فرهنگی - اجتماعی بنا نهاد و در سی ام بهمن 1363 نخستین شماره اش را، صبح روز دوشنبه، به میان دوستدارانِ فرهنگ و تاریخ این دیار روانه کرد. این نوبتِ انتشار تا نیمه های سال 76 برقرار بود و از آن سال به بعد بنا به دلایلی که یکی می تواند؛ کمبود امکانات چاپ در یزد باشد، به سه شنبه ها نقل مکان نمود و تا روزگاری که پیشِ چشم داریم این عادت مألوف و رسم محبوب برقرار و پاینده است.

آشنایی کامل با زبان و ادبیات انگلیسی، شیوه ی نگارش پسندیده، ذوق سرشار، قریحه ی شعری، سیر مطالعاتی مدوّن و مداوم، استیلا به فرهنگ و تاریخ یزد و دلبستگی به دیاری که ریشه در آن داشت، او را به میدانِ داستان نویسی،سرایشِ شعر، مطبوعات، انتشارات و ترجمه ی متون انگلیسی وارد ساخت به نحوی که در زمینه های یاد شده آثار متعدّدی از او به یاد و یادگار مانده است. آثار قلمی او در طوفانِ یزد، تجدّد ِ ایران، خواندنی ها، ناصر، کیهان هفتگی، ماه ِ نو و بسیاری از جای های دیگر به زیور طبع آراسته شد . از او اثری در نوع خود جالب توجّه و کم نظیر به یادگار مانده است که به تنهایی ، بهره ای از غنا و فرهنگِ فلکلور یزد را به نمایش می گذارد و نشان از ذوق و استعداد ِ قابل ستایش نویسنده اش دارد. «ننه زهرا و پسرش» که پٌر است از صفا و صمیمیّت! روزگاران نه چندان دورِ یزد را اثری است که دقّت و مطالعه ی مجدد ِآن، نا خوانده ها و ظرایف زبانی این دیار را بر هر خواننده ای آشکار می سازد.

پس از به میدان آوردن ِ 448 شماره از هفته نامه ای که حالا دیگر بزرگی شده است در میان بزرگان مطبوعاتِ این دیار، آماده ی بر تن نمودن ِ رخت ِ اقامت در جهان بازپسین شد و آن را در بهمن و زمستانی سرد، بر تن نمود و از آن روز، یعنی 12 بهمن 1373 تا به امروز یادگارانِ ارزشمند این فرهنگ دوستِ مهر پرور(مهدی، محمّد و محمود) با حمایت و درایت ِ برادرِ بنیانگذارِ این جریده ی نفیس-محمّد علی خان عسکری کامران- کار و نامِ محمد تقی عسکری کامران، در کمال صحّت و سلامت به شمارگان فراتر از 1160 رسانیده شده است.

ندای یزد چه آن زمان که در صفحاتی متعدد و چه این روزها که در چهار صفحه منتشر می شود، بر مدارِ پابرجا ماندن بر هدف و معیاری که در آمدنش منظورِ نظر بوده است، طی طریق نموده است و با رعایت تمام اسلوب های خاصّ روزنامه نگاری، اهداف بلندی را با وقار و آزادگی ِقابل تأمّل، دنبال نموده است. لوگوی این نشریه که کاری است ارزشمند از هنرمند فرهیخته، و زیبانگارِ دوست داشتنی و محجوبِ استان، استادِ خوشنویس، محمود رهبران، سالیانِ سال است چشم نواز و امیدبخش در همان جای همیشگی هر هفته دل از دلدادگان هنر این دیار می رباید . حضورِ بیت و ابیاتی که هر هفته بنا به فراخور روز و روزگاری که سپری می شود؛ در بالاترین جای صفحه ی نخست، نشان می دهد این نشریه با لطافتی وصف ناپذیر هر خواننده ای را مجاب می نماید، تا دقایقی را به غور در نوشتاری که با دقّت و ظرافت پیرایش و پردازش شده است، نظری از سر شوق و امید اندازد و صد البته در هر شماره کم نیست مطالبی که هر خواننده ای را به رضایت می رساند.

در طول این سال های دراز(در آستانه ی بیست و هفت سالگی) کم نبودند بزرگان و نامدارانی که نظر به داشتنِ ریشه در این دیار مهر و مهربانی، دٌر های کم نظیر ٌسفته اند و نکته های دقیق گفته اند در باب هر آنچه به یزدشناسی و باورهای کویری مردمانِ سخت کوشِ دارالعباده، نزدیک ترمان نماید. بزرگانی که سالیان درازی است چهره در نقاب خاک کشیده اند، بزرگانی که در اثنای همین سال به دیار دادار بی همتا شتافتند و بزرگ مردمانی که عمرشان دراز باد! همچنان به نشر و اشاعه ی علومی که آموخته اند سخت مشغول!

کم نبودند کسانی که سالیان سال قلم در نیام و زبان در کام در گوشه ای به کار و کیان خویش مشغول و پس از رؤیت ِ نگاه مهربان ندایِ یزد، خود را مجاب و مهیّا به این مهم که سودایی دیگر در سر گیرند و آیندگان را از دیروزشان باخبر سازند و ندای ِ یزد مجالی شد برای باز پس گیری روزگار ِ در سکوت گذشته.

کم نبوده و نیستند که امروزه اگر شهرت و آوازه ای دارند، دیروزِشان! همین ندای یزد یاریگر و پذیرا بوده است هر چند این روزها که صیتِ شهرتشان اندکی گلوگیر شده است! دیگر جاده ی ندای یزد را سخت به خاطر می آورند! نگارنده امّا، همیشه ممنون و منت پذیر و معترف که اگر امروزه جایگاهی خٌرد در بین نویسندگان کلان و مِهترِ این دیار دارد، خود را و هر آن چه در این حیطه ی خطیر! آموخته واندوخته ، همگی مرهون و مدیون ندای یزد است بی شک! و راهنمایی های استاد پیر و فرزانه، محمّد علی خان عسکری کامران و ...

کم نیستند پژوهشگرانی که با دقّت در مقالاتِ متعدّد ِ نگاشته شده در این جریده ی با ارزش ، گره هایی از مجموعه ی پژوهشی اشان گشوده گردیده است و سخت امیدواریم مجالی برای گردآوری مجموعه ای نفیس از تمامیِ ایّامِ گذشته ی این جریده ، مهیّا شود.

گرچه این روزها با رخداد و کسالتی که برای نویسنده ی ارزشمندِ ستونِ چشم ها(چشم ها می بینند که...) پیش آمده است جای خالی اش را آزار دهنده، تحمّل می نماییم اما، چه روزگارانی که با خواندن همین ستون متفکّرانه و ریزبینانه، به باور هایی منتهی می شدیم که چشم ها را باید، آری باید شٌست و خوبِ خوب باید دید!

یادها، خاطره ها، نام ها، نشان ها، نگارش ها، اشارت ها و صدها و بلکه هزاران نکته و دقیقه ای که در میانه ی این میدانگاه فرهنگ و تاریخ گِرد ِ هم آمده بوده اند ، همه و همه نشان از بزرگی و پهناوری تاریخ این دیار است که در باور ندایِ یزد، به یادگار مانده است و این ماندگاری نشان از همّت و همیّت؛ آزاد اندیشی و نیّتِ پاک و بی آلایشِ بنیانگذار این هفته نامه ی حالا دیگر با سابقه و یادگاران ِ او دارد.

ندایِ یزد در حالی بیست و شش سالگی را پشتِ سر می نهد که روزگارانِ بٌغض و بزمِ زیادی را تجربه نموده است و اگر ناملایماتِ مرسوم این حرفه نبود و تعطیلاتی که ناخواسته یا لاجرم! به دو شنبه یا سه شنبه ختم نمی شد بی شک ، شمارگانی فراتر از 1400 داشت اما می بالد به خود که در طی همین 1160 شماره نیز راه از بی راه بازشناخته، اسیر احساسات و تند بادهای ویران کننده نشده است.

برای فرهنگ مردِ این دیار مرحوم محمد تقی عسکری کامران غفران و آمرزش و برای بازماندگانِ او عمر و روزگاری پٌر از عزّت و سر بلندی و برای ندایِ یزد، افتخار و بالندگی توأم با ماندگاری و ایستایی آرزومندیم.


  • نویسنده : یزد فردا
  • منبع خبر : خبرگزاری فردا